آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان من و ... وقتی به هیچکس نمیتونم بگم ....
با اینکه خیلی خوشحال بودم ولی نمیدونم چرا انقد معذب بودمو بود ..... خیلی کمتر از دفعه پیش حرف زد .... خیلی خجالتی تر شده بود ..... شاید به خاطر اتفاقایی باشه که تو این مدت گذشت ..... نمیدونم ..... بازم مثل همیشه دلیلشو نمیدونم ...... یه چیز دیگه : دست پختمو خورد واسه اولین بار ..... هه! دلم میخواد بعد از این ملاقات اوضاع بهتر شه ..... به هر سمتی که متمایل شه واسم فرقی نمیکنه ( الکی ) ولی دلم یه وضع آروم میخواد حالا هر وضعی .... نظرات شما عزیزان: جمعه 25 مرداد 1392برچسب:, :: 22:0 :: نويسنده : یه کوچولو
![]() ![]() |