آخرین مطالب پيوندها
تبادل لینک
هوشمند نويسندگان من و ... وقتی به هیچکس نمیتونم بگم .... خیلی وقته نیومدم ............ میدونم ......... نه اینکه خبری نباشه ........ نه ....... .......... حوصله نداشتم حوصله حرف زدن راجبشو نداشتم ........... خجالت میکشم تکرار کنم چیزایی که باعث آزارامنو مصرانه میخوام که باشن ..... نمیدونم چرا آدما بضی وقتا انقد در عین دانایی ترجیح میدن نادون باشن ....... من یه جمله معروف دارم که همشم میگم ..... اینکه اگه اینجوری فکر کنی آرومتری ...... دردش کم تره ......... آره دیگه همه یه جورایی تو زندگی خودمونو گول می زنیم یه جاهایی ...... منم همینم ........... انقده بدم میاد از خودم وقتی بهش فکر میکنم ....... دوس دارم خلاص شم ........... رها شم ........ بکنم از بندش ......... جدا شم .......... ولی نمیخوام .........خودم نمیخوام هیچ مانع دیگه ای وجود نداره ....... خیلی اذیت شدم چن وقته اخیر ......... خیلی اذیتم کرد ......... امیدوارم خدا تلافی کنه ....... من ک نتونستم ..... *********************************************************************** دَســــتــــ هــــایــَـــم خــالـــی اَنـــد …
چهار شنبه 22 آبان 1392برچسب:, :: 20:59 :: نويسنده : یه کوچولو
|